سریال استانبول ظالم

جمره به خواست آگاه به اتاق ندیم میرود. او به ندیم لبخند سردی می&zwnj;زند. ندیم از دیدن او خوشحال است اما جمره می&zwnj;گوید:&laquo; قبلا وظیفم مراقبت از تو بود برای ...

دانلود قسمت 64 سریال استانبول ظالم با دوبله فارسی

&nbsp;آگاه همه را برای سرمیز شام میخواند زیرا میخواهد در مورد موضوع مهمی صحبت کند. جنک و جمره و شنیز سرمیز شام هستند که آگاه می&zwnj;گوید ندیم را به لندن ...

دانلود قسمت 62 سریال استانبول ظالم با دوبله فارسی

جنک و جرن پنهانی قرار ملاقات می&zwnj;گذارند. جرن به بهانه خرید از سوپرمارکت از خانه بیرون رفته و پیش جنک میرود. جنک می&zwnj;گوید که پدرش فردا نتیجه ...

دانلود قسمت 63 سریال استانبول ظالم با دوبله فارسی

جمره از اینکه ندیم برای همیشه از آن خانه رفته ناراحت است و گریه می&zwnj;کند. در بیمارستان می&zwnj;خواهند از جنک خون بگیرند ولی در لحظه آخر جنک بیرون می&zwnj;آید و ...

دانلود قسمت 61 سریال استانبول ظالم با دوبله فارسی

با اینترنت نیم بها تماشا کنید --- جمره و جنک باهم روبرو می&zwnj;شوند. جمره که از دیدن جنک شوکه شده، فرار میکند. او تا جایی که می&zwnj;تواند می&zwnj;دود. حتی در راه لنگه کفشش جا می&zwnj;ماند اما جنک که دنبالش است کفش را ...

دانلود قسمت 41 سریال استانبول ظالم با دوبله فارسی

با اینترنت نیم بها تماشا کنید --- سحر از رفتار مادرشوهرش ناراحت است زیرا کاری کرده که دو خواهر از هم جدا بشوند. اما نریمان اصلا پشیمان نیست و می&zwnj;گوید: &laquo; من به پسرم گفته بودم تورو نگیره. تویی که...

دانلود قسمت 38 سریال استانبول ظالم با دوبله فارسی

با اینترنت نیم بها تماشا کنید ---&nbsp;جمره با ندیم صحبت می&zwnj;کند و ندیم با حرکت چشم هایش به او می&zwnj;فهماند که متوجه اتفاقات است. جمره خوشحال می&zwnj;شود اما به کسی خبر خوب شدن ندیم را نمی&zwnj;دهد تا کسی به او ضرر نرساند. او به ندیم می&zwnj;گوید که وقتی اذیت شد، چشم هایش را ببندد. جمره ندیم را به اتاق می&zwnj;برد و...

دانلود قسمت 35 سریال استانبول ظالم با دوبله فارسی

با اینترنت نیم بها تماشا کنید ---&nbsp;صبح جرن از خواب بیدار می&zwnj;شود. او تمام شب بر روی تخت نرم اش خوابیده اما به ندیم اجازه ی خوابیدن در تخت نداده. او حتی برای ندیم رختخواب هم پهن نکرده و ندیم روی ویلچر مانده است. با آمدن سحر، جرن تظاهر می&zwnj;کند که ندیم را با لباسهای روز قبل روی ویلچر نشانده و...